توضیح خودم درباره ی اجرا:
درمورد سبک کار و آهنگها، خب سبک گذاری کار سختیه.
ولی میشه گفت مینیمال، موسیقی متن، لایت، و تلفیقی (تحقیق و تجربه ای که با موسیقی ایرانی داشتم)
ساز ها: گیتار الکتریک. گیتار کلاسیک. و در یک آهنگ، پیانو.
من به عنوان یه آهنگساز تنها هستم، اما خب آهنگهام فقط یک ساز و یک خط ندارن. به همین دلیل برای اجرای این کارها باید دنبال چند نوازنده میگشتم که اینکار کار سختی میشد. هماهنگی ها، اینکه هر کدوم دقیقا همون حسی که من میخوام رو اجرا کنن و به خاطر پارت کوچکی به من ملحق شن و وقتشونو در اختیار من بذارن و…
بعد با دستگاهی به اسم لوپر آشنا شدم. که یک چیز رو ضبط و همون لحظه پخش میکنه و شما روی اون میتونید چیز دیگه ای ضبط کنید و دوباره…
البته این تکنیک برای وقتیه که یک بکگراند یا حداقل یک خط ثابت در پس زمینه ی موسیقی داشته باشیم که این اتفاق کمی مینیمالش میکنه. اما همه ی موزیک هام اینطور نیست. از جهت اینکه توی لوپ داشتم غرق میشدم متوجه شدم باید دقیقا خلاف کاری رو انجام بدم که الان انقدر باهاش راحتم و نذارم این نقطه آسایشم، نقطه ی خواب و چرخه ی تکرار من بشه.
پس اینطور شد که نصف کار هایی که قراره بشنوید با لوپر اجرا میشن و نصف دیگه اینطور نیست.
در کل این آهنگها روش فکریم رو توی موسیقی توی این ۲-۳ سال نشون میده، و چون با من حرکت و تغییر کردن خودشون به صورت یک مجموعه در اومدن.
ترنزیشن (Transition) یعنی گذار، یعنی تغییر از یک حالت به حالت دیگر. حتی به برزخ هم معنی میشه که فاصله و راه تغییر بین دو چیزه.
تغییر یک روش فکری، یک تصمیم، یک احساس، یا یک انسان.