گفتوگو همدلی با علی صفری نویسنده و کارگردان آشویتس زنان
از کارتان بگویید؟
اگر منظورتان اتفاقی است که در متن میفتد این است که متن این اثر بر اساس یک طرح اولیه شکل گرفت، طرحی که به مشکلات زنان به صورت کلی می پردازد. در این تئاتر تلاش داریم که مصائب و مشکلات زنان در سطحی جهانی مورد بررسی قرار بگیرد نه فقط در ایران. هر چقدر جلوتر رفتیم دایره واژگانی و معانی اثر هم وسعت بیشتری پیدا کرد تا جایی که به نسل کشی یهودیان توسط نازی ها و سیستم اصلاح نژادی رسیدیم. خب پرداختن به چین مفاهیمی در کشور ما با ریسک همراه بود ولی با آمدن دولت جدید ما هم امیدمان برای به اجرا رسیدن این تئاتر بیش از پیش شده است. از شنیده ها پیداست ارکستر زنان آشویتس آرتور میلر از آتیلا پسیانی هم قرار است در سال جدید به صحنه برود و این برای ما مایه دلگرمی و جسارت بیشتر است. متن آشویتس در مورد زندگی سه زن یهودی است زنانی که طی اتفاقات مختلف پایشان به اردوگاه آشویتس باز می شود و قرار است در اتاق های گاز کشته شوند همانند سایر یهودیان. در واقع ما در این نمایش با مفهوم زن به شکلی کلی و عمومی مواجه هستیم. منظورم دقیقا بیان و تصویر درد مشترکی است که همه زنان در جای جای عالم هر کدام به شکلی آن رنج ها را زیسته اند. در این میان یک شخصیت مرد هم داریم که در میان سه زن داستان ما حضور دارد . از طرفی زنان قصه ما از یک سری درد و رنج هایی می گویند که درد سوخته شدن در آشویتس مقابل آن رنج های گذشته بی مقدار به نظر می رسد و از قضا بعد تراژیک قضیه هم از همین جاست که آغاز می شود. اضافه شدن مرد به این داستان مسیر را تغییر داد و بار معنایی نمایشنامه عوض شد. تعبیر معنایی جهان از واژه ترس و درد چیست؟ در واقع اضافه شدن مرد، در وهله اول، ما را با این سوال بنیادی مواجه ساخت.. زنان دارند از دردها وترس هایشان می گویند مثل کشته شدن عزیز ترین کسانشان و… ولی مرد نظر دیگری درباره ترس و درد دارد او می گوید چیزی که باعث می شود انسان ها شب ها در رختخواب هایشان آرام و قرار نداشته باشند، مردن عزیزانشان نیست بلکه دقیقا ترس از زندگی است. زندگی خیلی ترسناک تر از مرگ است و چیزی که ترس دارد، درد چگونه زندگی کردن است. مرد یک موسیقیدان است ولی به ناچار مثل بسیاری در اس اس به خدمت می پردازد. او هم هنرمند و هم دیکتاتور است.
می خواهم بپرسم با آشویتس چگونه میخواهی مخاطب ایرانی را جذب کنی؟ بگذارید به زبانی بهتر بپرسم چگونه میخواهی واقعه ای را که در جای دیگری از زمان و مکان اتفاق افتاده را معاصر کنی برای تماشاگر ایرانی؟ چه المان هایی را برای شکستن مرزها در نمایشت به کار گرفتی؟
باید بگویم من از المان هایی استفاده کردم که به شکلی واضح از درد و رنج زنهای جامعه خودم نشان دارد. ترک کردن خانواده، از دست دادن پدر به خاطر مشکلات سیاسی و اجتماعی و دختری که زخم خورده از جنگ جهانی اول است، او تحت تاثیر جنگ به سوژه ای تبدیل می شود که عاشق جنگیدن می شود. ما در جنوب کشور خودمان داریم مردمانی که در جنگ هشت ساله انقدر جنگیدند که هنوز که هنوز است فکر می کنند در جنگی همیشگی هستند. چند روز پیش روز جهانی زن بود و دیدیم که یک اعتراضی در سرتاسر دنیا به وجود آمد، در کشور ماهم حالا به شکلی زیر پوستی تر اعتراض زنان وجود داشت. مهم نیست کجای دنیا باشی، این ظلم و ستم وجود داشته و دارد، حالا شاید در عربستان مساله به عدم رانندگی زنان برسد و در فرانسه با آن پشتوانه جنبش های فمنیستی، این ستم و جور به زنان در سطحی دیگر مطمئنا وجود دارد. زنان از نگاه ابزاری به خود رنج می برند برای زنان نمایش ما، تخت خواب شان خیلی از کوره های ادم سوزی هیتلر بدتر است ، در واقع جنگی اصلی تخت خواب مشترکشان است و ما در نمایشمان تلاش داریم به این سطح از رنج و درد برسیم. پس ما با این نمایش از آشویتس عبور می کنیم و به دردی مشترک برای زنان جهان می رسیم. فرقی نمی کند، زنان آبادان یا زنان درسدن زنان ناکازاکی یا زنان حلب و… در قرن بیست و یکم مفاهیمی مثل حقوق بشر، دموکراسی، تساوی حقوق زن و مرد و… تبدیل به مفاهیمی مقدس شدند. اما در لوای این مفاهیم جنس تعرض و تجاوز به اقلیت ها و محذوفان و کارگران و زنان شکلی پیچیده به خود گرفت. زن دنیای مدرن «شیواره» میشود. صنایع پورنوگرافی که به شکلی قانونی در همه جای جهان هر روزه در حال گسترش هستند نشان دهنده زخمی است که بر ستون فقرات قرن بیست و یکم به جا مانده، زخمی است بر پیکره زن در مفهوم کلی اش و این وضعیتی است که در پشت مفاهیم متعالی عصر مدرن شکل گرفته است.البته خبری که در چند روز گذشته خوشحال کننده بود این است که مرگ زن و مرد در کشور ما برابر شده است منظورم همان تساوی دیه زن و مرد است.
متن شما دفاع از زنان است یا حمله به مردان؟ متاسفانه در ایران این گونه بوده که معنای دفاع از حقوق زن یعنی حمله به ویژگی و خصوصیات مردانه؟ آیا شما هم به همین دام افتادید؟
باید بگویم من به برابری زن و مرد به هیچ وجه اعتقاد ندارم. زن یک سری طبقه بندی های فکری و جنسی و غریضی دارد و مردان یک طبقه بندی دیگر، زن ومرد باید ارزش هایشان در جایگاه خودشان سنجیده شود. و چنین قیاسی «مع الفارق» است.
آیا شما همذات پنداری و کاتارسیس احساسی تماشاگر را می خواهید یا نه اندیشیدن او را؟
باید بگویم تلاشم این بود که کاملا با تفکری فاصلهگذارانه و برشتی با متن و اجرا برخورد کنم. باید بگویم این نمایش تراژدی نیست و هدفش به فکر واداشتن مخاطب خود است.خلاصه بگویم این نمایش به شکلی دیگردر عثمانی اتفاق افتاد در کشتار ارامنه همین طور در ایران در کشتار مغول ها و در امریکا در کشتار سرخ پوستان و… ولی اصل قضیه برای ما ترس زاییده دنیای مدرن بوده است. در کشور ما امنیت بیشتری حکم فرماست نسبت به کشورهای همجوار ولی به این معنا نیست که سایه ترس را حس نکنیم.
گفتید که فضا در دولت جدید برای کار کردن با امید بیشتری همراه است؟
بله شاید اگر همین متن را در دولت قبل برای اجرا می نوشتم بازخواست هم می شدم ولی اکنون امیدوارم مجوز بگیرم. اگر یادتان باشد آقای احمدینژاد کلیت این ماجر را در دانشگاه کلمبیا نفی کرد.
آیا تئاتر توانسته برای همه شود؟
متاسفانه تئاتر برای همه مردم نیست در این زمینه می توانم بگویم بسیاری از تئاتری ها عامل این مساله هستند کارگردانانی هستند که از جوانانی که احتمالا متمول هم هستند پول میگیرند و بعد انها را به عنوان بازیگر به صحنه ها می اورند. این درحالی است که یک متخصص بازیگری ناچار است صبح تا عصر برود دنبال یک کاری که بتواند خرج زندگیش را در بیاورد. خب روی دیگر سکه هم این است که طبقه بورژوا تماشاگران تئاترها هستند. می خواهم بگویم این سیستم معیوب است و همه این مسائل به هم مربوط است. نه متاسفانه تئاتر نتوانسته برای همگان باشد.
لینک خبر: همدلی